komorebi
banner
faribadii.bsky.social
komorebi
@faribadii.bsky.social
33 followers 40 following 370 posts
Posts Media Videos Starter Packs
+چرا ازدواج نمیکنیم؟
-قصد ادامه تحصیل دارم.
+شوخی نمیکنم
-شوخی نمیکنم
+پس یادم باشه برات دفتر برنامه ریزی قلم‌چی بگیرم.
این دختره میگه ۲۷ تا ۳۰ اکتبر یه حالیه
خیلی نمیدونم چه حالی ولی یه اتفاقتی بین سترن و ژوپیتر و فامیلاشون میفته
از اونجایی که توی تایملاین همه دارن یه سری حال مشترک ر تجربه میکنن اجازه بدین برم اوضاع ستاره ها رو بررسی کنم
اونا رو دیدم منم قبلتر
ورژن طوطی هم هست
بنظر AI میاد
از اونجایی که توی تایملاین همه دارن یه سری حال مشترک ر تجربه میکنن اجازه بدین برم اوضاع ستاره ها رو بررسی کنم
فقط می‌تونم بگم دشمنم هم سر این دوراهی ها قرار نگیره
چشمه‌ی اشکم خشک شده،
یعنی اینجوری ام که حال و قیافه ام گریه ئو ولی خیره خیره اطراف رو می‌نگرم و اشکی در نمیاد
مثل لیموترشهای اول فصل که هر چی می‌فشاری بهره‌ای نمی‌بری
عزیزم... چه حرف سنگین و غمگینی
فقط یکی تو کامنتای پست آخرش نوشته بود بعد فوت مادرش مهاجرت کرده
که معلوم نیست راست گفته باشه
اوا من همین دیروز داشتم سایتش و اینستاگرامش رو بالا پایین میکردم ببینم خبری نشونی ازش هست یا نه
ببین اگر رییست اون کسی باشه که من تصور میکنم، محل کارت یکی از اون جاهای مورد علاقه منه که توش کار کنم.
اینکه معاون مالی میگه سرپرست میخوام
مدیر اچ ار میگه کارشناس میخوام
آیا حکایت از یه دعوای درون خانوادگی داره؟
زنگ زدن که پذیرفتیمت، پذیرا میشوی ایا؟
اینکه پوزیشن رو عوض کردن و حقوق هم تغییر میکنه دل چرکینم.
از طرفی درامدشون رو الردی دارم و باید ازش چشم بپوشم از اونور، گپ زیادی افتاده تو بیکاریم
خب جلسه برگزار شد،HR فکر کنم جوانتر از من می‌نمود
یک دوجایی من به گمونم گاف دادم:)
دو جا هم آنها خارج از انتظارم بودن
یکی تو مدل پرداخت
یکی پوزیشن
که بیشتر نا هماهنگی میومد و تو ذوق خورد و اعلام کردم نظرم رو:)
حالا گفتن تا اوایل هفته خبر میدن
حالا امروز دارم میرم مصاحبه HR نمیدونم یعنی تکنیکال خوب بودم یا اینجورین که HRهم ویزیت کنه بعد مشکرت میکنن و اینا
ولی یحتمل فنی اکی بودم دیگه، نه؟
بنظرم امروز روز خوبیه که تنها برم سینما:)
از فیلمهای روی پرده چخبر؟
خیلی از اینکه منتظر بمونم بدم میاد، مثلا از اینکه منتظر تماس اون شرکت بمونم هم بدم میاد، گفتن اوایل هفته خبر میدن، خب فردا میشه اواسط هفته نه؟ بعد من برنامه سفر دارم و نمیدونم چمدان ر ببندم یا نبندم.
بعد با اینکه خودم هنوز شک دارم به کار اونجا، ولی اورتینکم داره میزنه بالا که نکنه رد شدم!
غم و غصه ها رو شستم و بردم:)
حالا دارم فکر میکنم فردا ناهار چی بخورم؟
تو لینکدین حتی دیدم اوه چه نقد مفصلی نوشتن که این بد pr شده و فلان و دیده شدن به هر قیمتی بوده و ...
دقیقا باهات موافقم
منم قیاسی میبینم
و این چیزی که انقدر وایرال شده اگر از دهات یه مرد خارج شده بود که اتفاقا تو قسمتهای قبلی شده انقدر سر و صدا نمیکرد
اینکه همسایه آهنگ یه ماچ داد و دمش گرم گذاشته و با صدای بشکن خودش در حال رقصیدن بنظر میرسه، طبقه ما رو خیلی شاد و پر انرژی کرده.
اینستاگرام و x ر پاک کردم از روی گوشیم
حالا برم یه دوش اب گرم مفصل و بعدش تازه ناهار و یه قسمت فرندز:) فکر کنم ولی از فصل ۴ شروع کنم :)
یک احساس عدم امنیتی در من وجود داره که هنوز هیچ درمانی واسش ندارم و امروز بسیار غم‌اندودم کرده.
عزیزم امیدوارم سلامتی و شادی برات باشه بعد از این
۱۳۷۰۰ قدم راه رفتم امروز،
در این نور قشنگ از خود بیخود شدم
گیاهشناسی خیلی خیلی شلوغ بود
این مصاحبه هم انجام شد و چنگی به دل نزد
بعید میدونم دلم بخواد همکاری کنم
یه حالی بودن
با تلاش و ممارست:)) یه جلسه مصاحبه کار ریموت با کشور دوست گرفتم، حس میکنم اگر بتونم این کار رو بگیرم یه قدم به زندگی کردن کنار بهترین دوستم نزدیک میشم.
عزیزم:)) پس امروز رو روز خوابهای گونه‌گون بنامیم:)