به نظر من خیلی-سرخوردگی-دیده الآن تازه قسمت سختتر قضیهست. این که ممدانی درعمل چه میزان ضدبیلیونر، پرو ترنس، و طرفدار خدمات اجتماعی و غیره میمونه و چه جور روایتی از کارکردش ارائه میده. اگر این ممنتوم اجتماعی هم از دست بره نمیدونم دیگه چه نیرویی این افسارگسیختهگی راست رو در کوتاه مدت میتونه جمع میکنه.
از سال ۱۹۸۰ تمام شهرداران نیویورک در دوران شهرداریشون به اسرائیل سفر کردند. دستگاه سیاسی اداری نیویورک در واقع یکی از حامیان بزرگ اسرائیل بوده. وقتی پوشش خبری سفر شهردار پیشین در سال۲۰۲۳ رو میبینی آدم حتی شوکه میشه چه قدر افکار عمومی در مورد اسرائیل عوض شده.
از چپها همیشه خیلی میترسن. اتفاقا فک کنم از همین توانایی گروههای چپ در تولید روایت میترسن، یه جوری همیشه جعلی بودن روایت اونارو به روشون میاره انگار. ابلهترین و بیشعورترینند واقعا! حتی برای بقای خودشون هم نمیتونن به چنین نیرویی اعتماد کنه، حاضره به ترامپ اعتماد کنه به نیروی فعال داخلی نه.
بیشتر بخشهای این مقاله با حسا و دیدههام سازگار بود. ای کاش دوستم قبول کنه بخونتش راجع بهش حرف بزنیم. 🥺 Beyond the Oedipus Complex: Mothers and Daughters growthinconnection.org/wp-content/u...
وای پس یعنی دروغ در این حد تابلو هم میگه؟ خیلی سخت شد که:( اصلا به کاراش و حرفاش و ریزالتاش اینجوری میشه اعتماد کرد؟ خیلی متاسفم آکادمیک جان روان آدم رو میخوره دانشجوی اینجوری.🫂
وای اصلا انگار آینهی اون دانشجوی ایرانی منه که گفته بودم آخرش مستر کرد. آیا این یارو سر کورساش هم به مشکل برخورده با کسی؟ چه فکر خوبی کردی اون یکی دانشجورو نجات دادی.
یه مقدار خوبی کلی گویی کردم و همین جوری دورهمی حسی گفتم، طبیعتا خیلیا مستثنان و فقط منظورم تا لحظه ورود بود، وگرنه از خیلی جهات سیستم پناهندگی/مهاجرت کانادا راحتتر و سالمتره همچنان از بقیه دنیا. منظورم صرفا نگاه بود به این ترکیب طبقه و اینکه شاید بخشی از حس بیاعتمادی به کانادا از اینجا میاد.
خوشبختانه در این یک مورد حریم شخصی و مرزهای فیزیکی رو رعایت کردن مادرم خیلی خوبه و از اون نظر احساس میکنم راحتم، بیشتر رتق و فتق مسائل احساسی و کار و بار اضافه است که سخته برام.
نگران این که کارو بارش رو راه بندازه، خیلی وابسته به من نباشه برای رتق و فتق کاراش اینجا، ولی فقط تا یه حدی ممکنه. به این فکر میکنم که چه جوری یه حدی از مرزها و کارها رو از اول حرف بزنیم و قرار بذاریم.
من فکر میکنم که این گیری که تو توییتر به وایب بعضی مهاجرای ایرانی کانادا میدن و دس میندازن و این که یه چیزای خیلی ابزردی از توییترشون در میاد شاید مرتبط به همین بحث طبقه است و ایزوله شدن در اون قشر باشه.
مثلا در آمریکا بزرگترین قشر مهاجرین از طریق روابط خانوادگی وارد میشن و همچنین پناهندگان دم مرز، در کانادا اکثریت از طریق سیستم امتیازیه که فکوس اصلیش روی مدرک و سرمایه است.
البته آمریکا هم که دیگه این اداهارو داره ور میندازه و قربونش برم فقط پناهنده سفید پوست از آفریقای جنوبی.
همه جای دنیا با فساد و پارتی بازی ویزا و مدرک مهاجرتی میگیرن، ولی من دانشجویی رو میشناسم که با پارتی بازی ویزای کانادا رو یک روزه گرفت. شاید ایرانیا روالش دستشون اومده و واسه همین زیاد میبینیم ولی فکر کنم کلا اینم که مهاجرت به کانادا بیشتر از جاهای دیگه مستقیم با سرمایه و طبقه گره خورده هم مسئلهایه.
آخ همین، که اکثرا اونایی که شبکه مالی حمایتی رو داشتند (حتی اگرایتفادهای نکردند) درک ندارند از این که اون ترس از کسی/جایی نداشتن در موقعیت اورژانسی مالی چه قدر میتونه عظیم و سخت باشه و درک نمیکنند اون ترس میتونه به تمام ساحات زندگی سایه بندازه.