d.agnostic
d-agnostic.bsky.social
d.agnostic
@d-agnostic.bsky.social
‏اگر می‌توانستم براستی آنچه می‌نویسم باشم نیازی به نوشتن نبود.
قربونت :* قاعدتا باید بشه ببینی چون پرایوت نیست اکانتش.
اینم بگم که خبرنگارا (اصلاح طلب و اصولگرا) همه داشتن و قابل پیش بینی هم بود. تنها کسی که تعجب کردم الناز محمدی (خواهر الهه) بود که اونم توضیحاتی داد که به نظرم قانع کننده بود.
December 2, 2025 at 12:19 PM
تو توئیتر چند نفر لیست کردن. این یکیشون بود که کمتر حب و بغض سیاسی توش دخیله
x.com/mirakh838/st...
x.com
December 2, 2025 at 4:51 AM
میلان نیاید من حتی نمیدونستم لاین کردن یعنی چی 👨🏿‍🌾
November 29, 2025 at 8:29 AM
قشنگ سیر محافظه کارتر شدنم رو هم دارم میبینم. تا قبل ۳۸ تو خونه اشتراکی با تفلونی که یه قسمت بی خش ازش نمونده بود انواع غذاها رو با عشق میپختم. الان میگردم با وسواس گرون ترین قابلمه استیل نچسب بازار رو تحقیق و تهیه و ست میکنم بعد از کار میام اصلا جون غذا پختن ندارم. اسم این بیماری رو هم کاش بگن :))
November 28, 2025 at 11:29 PM
آره دیگه اسمش خیلی شیکه :))
November 28, 2025 at 11:27 PM
خیلی! من فقط ۵-۶ ثانیه طول میکشه که باور کنم طرف همچین چیزی گفته و منظورش چیز دیگه نبوده. پیش فرض ذهنم به اشتباه اینه که آدما همه شعور و شرف دارن. و همین چند ثانیه کار رو خراب میکنه.
November 28, 2025 at 8:20 AM
و بازم طوری از میزان وقاحت هیزی و نژادپرستی یه حیوون جا خوردم که نتونستم درجا جواب درخور بدم. اتفاقی که مکررا میافته و تا چند روز بعدش حرص میخورم.
November 26, 2025 at 9:11 AM
ای داد امیدوارم زود بگذره ❤️
November 24, 2025 at 10:08 PM
اروپا هم همینه. کار رو ما میکنیم اصل پول رو اونی میگره که به جا کار کردن فقط مثل مگس به این و اون زنگ میزنن میگه کی کارت تموم میشه، مدیر پروژه ملعون
November 24, 2025 at 9:48 PM
:))) برا من ۷-۸ سال بود، در حقیقت مدت زمانی که لازم بود اقامت دائم بگیرم و البته کارم ثبات پیدا کنه چون گرفتنش تو ایتالیا خیلی احمقانه سخت و طولانیه. کانادا خیلی مهاجر پذیره و امیدوارم خیلی برات راحت تر و سریعتر بگذره.
November 24, 2025 at 9:40 PM
عالی بود، بردیم به سالای اولیه مهاجرتم. بیشتر سختیا و تلخیا درست میشه و همونطور که نوشتی آدم قوی تر میشه و تواناییهایی رو در خودش میبینه که نمیشناخت. ولی امان از خوشیابی که هر قدر دست و پا زدم نتونستم احیاشون کنم و کم کم فهمیدم باید چنان عمیق درونم دفنشون کنم که دست کسی و حتی خودم بهشون نرسه
November 24, 2025 at 8:39 PM
شرط عقل :)))
November 24, 2025 at 10:48 AM
کارت درسته بابا من هنوزم که هنوزه هر سری حداقل یه بار میخورم زمین 😂
November 23, 2025 at 10:47 PM
خیلی خوب بود نوشته ات. دلم برا چنین فضا و متنی تنگ شده بود، فضایی که بذاره آدم سفره دلش رو تا هرچقدر میخواد باز کنه و آدما به جای اینکه صرفا لایک پرت کنن با هم گفتگو کنن.
November 22, 2025 at 7:19 AM
امیدوارم, منتظرم ببینم فردا چی میگی :)))
November 21, 2025 at 11:07 PM
رو یخ زمین خوردن خیلی دردناکه و راستش اونقدرا به اسکیت ربط نداره. به خصوص اوایل فقط میخوری زمین :)) ولی اگر داشتن از همونجا که اجاره میدن حتما زانوبند و بازوبند بگیر ببند. اینجوری ۹۰ درصد ریسک و آسیب رفع میشه و واقعا هیجان و لذت داره. خوش بگذره
November 21, 2025 at 10:57 PM
برادرش علی اکبر تو ایران تو جمع دوستیمون بود و هر از گاهی با هم ساز میزدیم. بچه خوبی بود ولی متاسفانه طوری خودش و یکی از دوستاش که همیشه تنگ هم بودن غرق مواد سنگین بودن که آدم چیزی جز نابودی تو آینده شون نمیدید.
November 20, 2025 at 6:19 AM
خیلی سخت بود سالهای اول. به خصوص سر کار که مجبوری دیالوگهای طولانی به درد نخور رو دنبال کنی و واقعا هدفشون رو نمیفهمیدم از بیان این همه جزئیات :))
November 19, 2025 at 11:05 AM
مثلا من عادت داشتم یا چیزی نگم یا حتما یه چیز تازه و بدرد بخور بگم. اینا ولی تا بحث کم میاد راجع به پیش پا افتاده ترین چیزا و با آب و تاب و جزئیات حرف میزنن. مثلا اینکه پاستای هزار بار پخته دیشب هر کدومشون با چه موادی پخته شده و من اینجا ترک خوردم تا به این شکل گفتگو عادت کنم و بتونم همراهش بشم.
November 19, 2025 at 5:20 AM
حقیقتا گه خوردم از شرکت کوچیک برگشتم کورپ. هر دو روز یه بار هم یه بونوس و خروس قندی آنباکس میکنن خر ذوق شی نفهمی چقدر عمرت داره به تباهی میگذره.
November 18, 2025 at 6:03 PM