banner
elhama.bsky.social
L
@elhama.bsky.social
سالی به زیبایی خانوم هایده براتون آرزومندم
ای عزیزای دلم.
March 20, 2025 at 6:58 PM
کل پنجاه دقیقه‌ی جلسه‌ی تراپی برای این زن تحلیل کردم که چطور تصمیم گرفتم میل‌هام رو تحلیل و قضاوت نکنم و با موج برم. ریاکاری تحلیلی_انتقادی رو به اوج رسوندم.
March 17, 2025 at 2:16 PM
برام عکس فرستاده از نگاه خیره‌ی یه غاز به دوربین. مسئله‌ی غازا بینمون یه حالت اگزیستنشالی داره. بعد از غمای عمیق پرندگی، زمستونی که گذشت و بوی بهار در کرانه‌ی غربی گفتیم. قرار شد این آخر هفته یه منطق‌الطیرمون بشه.
March 12, 2025 at 4:57 AM
[ ۸:۳۰ شب جمعه، اوبر اشتراکی]
زن شیشه‌ی عقب رو پایین کشید و برام دست تکان داد. روی صندلی جلو ‌نشستم.
پرسید شبت چطوره تا بگه شبش چطوره. از قرار امشبش با ساپورت گروه دخترونه‌شون شروع کرد، رسید به مرگ دوستش وسط کوید و اومدنش از ونکوور به تورنتو تا از پنج‌تا بچه‌ی دوستش مراقبت کنه. تمام مسیر صورتش رو ندیدم
March 9, 2025 at 4:33 PM
«در عصر طلایی کسشعر زندگی می‌کنیم» دیروز اینو نویسنده‌ی مصری-کانادایی Omar El Akkad گفت و به نظرم زیبا بود.

We are in the golden age of bullshit
March 6, 2025 at 2:15 PM
[۲:۳۰ شب چهارشنبه، اوبر اشتراکی]
پیر مرد سفید، زنی رو جلوی رستوران محکم و طولانی بغل می‌کنه
«شب خوبی بود»
سوار اوبر می‌شه. سلام می‌کنم
- تو از کجا میای؟
تعجب می‌کنم از سوالش
- یعنی الان از کجا میام؟
- آره خیلی دیره
- مهمونی. شما چطور؟
- من شب فوق‌العاده‌ای داشتم
March 6, 2025 at 8:00 AM
دانشگاه یورک، یه روز جمعه‌ای وسط فوریه تصمیم می‌گیره ۱۸ تا رشته رو کنسل کنه. بدون هیچ پروسه‌ی دموکراتیکی با یه ایمیل. الان دو هفته است استادا و دانشجوها حیرون و ویرونن که حالا چی ژوزه. نه تنها در مهاجرت و تحصیل و کار که در بازگشت به دانشگاه هم «لا رایت الی جمیلا». زیباست
March 5, 2025 at 9:28 PM
سقوط ارزش دلار کانادا، در بهاری که بهاری نیست.
عالی شد.
March 5, 2025 at 4:12 PM
از چند تا چیز دیگه عجبم نیست. مثلن وسعت خودشیفتگی مرد هنرمند ایرانی دهه شصتی، سرعت راست افراطی در به گند کشیدن جهان و هوای دو قطبی زمستان‌ تورنتو. ما هیچ، ما نگاه.
March 2, 2025 at 5:38 AM
بابا یه ویدیو فرستاده از رانندگی عمو فلانی توی جاده‌ی برفی با یه آسمون آبی زیبا. عمو فلانی اولش می‌گه برف فراوان در جاده‌ی دکل درازنو. دکل درازنو یه قله‌اییه نزدیک گرگان. از اونجا با نصف روز هایک می‌رسیدیم به ییلاق بی‌نظیری به اسم جهان‌نما. دنیایی که تنها ارتباطم باهاش به تلگرام بابا وصله.
February 27, 2025 at 1:11 PM
امروز رفتم استودیو یکی از بچه‌ها. دم در گفتم کفشا رو دربیارم؟ گفت فقط توی استودیو خودم. چسب‌های سفید روی زمین مرز استودیوش بود با استودیو کناری. حدودا سه متر، ماهی ۳۰۰ دلار اجاره‌. این یه واحد اداری، دوازده‌ تا استودیو بود و یه آشپزخونه‌ مشترک برای هنرمندا و نویسنده‌ها. تورنتو، آخر زمان/مکان
February 25, 2025 at 2:11 AM
از پیاده‌روها یه باریکه‌ای مونده بین دو تا تپه‌ی نیم‌متری برف ‌کر و کثیف. از در خونه بازی شروع می‌شه. بخوری به بن‌بست پارو‌نشده، باس عقب عقب برگردی. خطر جا‌‌هاییه که شل دست پارو شده و دست اندازاش تیز و لیزه. یکی از جلو‌ بیاد، باید مذاکره کنین کی واسته کنار. در عوض روحیه‌ام ایپریله و «به بازی، گرفته سرنوشتو»
February 24, 2025 at 4:00 AM