احمدپایمرد
@ahmadpaymard.bsky.social
دل،
از دست رفت،
جغد در کاشانهی جان،
ویران من.
#احمدپایمرد
#کلبه_گل_سرخ
#یکی_مثل_شما
لطفاکپی با#.ممنون
از دست رفت،
جغد در کاشانهی جان،
ویران من.
#احمدپایمرد
#کلبه_گل_سرخ
#یکی_مثل_شما
لطفاکپی با#.ممنون
Pinned
احمدپایمرد
@ahmadpaymard.bsky.social
· Apr 8
من خواب دیده ام که تو می آیی
وبا آوازی سکر آور
به من که می رسی به روح آشفته ام پیوند می زنی
شور و اشتیاق را
شب را
بوسه را
التهاب را .
#احمدپایمرد
#یکی_مثل_شما
وبا آوازی سکر آور
به من که می رسی به روح آشفته ام پیوند می زنی
شور و اشتیاق را
شب را
بوسه را
التهاب را .
#احمدپایمرد
#یکی_مثل_شما
December 16, 2025 at 3:44 PM
شب، آن غول سیاهپوش،
در کوچههای بنبست خیال میتازد،
با نفسهای سرد،
با سایههای واهمهخیز.
زمان،
حبس در انجماد نگاه تو،
میایستد،
میلرزد،
در آغوش دلهرهای شیرین.
#احمدپایمرد
در کوچههای بنبست خیال میتازد،
با نفسهای سرد،
با سایههای واهمهخیز.
زمان،
حبس در انجماد نگاه تو،
میایستد،
میلرزد،
در آغوش دلهرهای شیرین.
#احمدپایمرد
December 16, 2025 at 1:37 PM
شب، آن غول سیاهپوش،
در کوچههای بنبست خیال میتازد،
با نفسهای سرد،
با سایههای واهمهخیز.
زمان،
حبس در انجماد نگاه تو،
میایستد،
میلرزد،
در آغوش دلهرهای شیرین.
#احمدپایمرد
در کوچههای بنبست خیال میتازد،
با نفسهای سرد،
با سایههای واهمهخیز.
زمان،
حبس در انجماد نگاه تو،
میایستد،
میلرزد،
در آغوش دلهرهای شیرین.
#احمدپایمرد
December 16, 2025 at 2:29 AM
December 15, 2025 at 3:19 AM
December 14, 2025 at 1:15 PM
September 9, 2025 at 2:28 AM
من،
هکشده در نئون،با پیکسلهای بیخواب،
در بستر سردِ صفحهها گم گشته،بیتاب.
چشمان من روشن از برقِ بیمعنایِ نور،
انگار در زندانِ این شهرِ مجازی،مسحور.
تو،
گرفتار یه چت،با استیکرهای بیجواب،در حسرتِ یک واژهی پنهان،
غرقِ خواب.انگار سکوتی سنگین در صفحهها جاریست،
این ارتباطِ تهی،
پر از معنایِ واهی ست.
#احمدپایمرد
هکشده در نئون،با پیکسلهای بیخواب،
در بستر سردِ صفحهها گم گشته،بیتاب.
چشمان من روشن از برقِ بیمعنایِ نور،
انگار در زندانِ این شهرِ مجازی،مسحور.
تو،
گرفتار یه چت،با استیکرهای بیجواب،در حسرتِ یک واژهی پنهان،
غرقِ خواب.انگار سکوتی سنگین در صفحهها جاریست،
این ارتباطِ تهی،
پر از معنایِ واهی ست.
#احمدپایمرد
August 15, 2025 at 3:09 PM
من،
هکشده در نئون،با پیکسلهای بیخواب،
در بستر سردِ صفحهها گم گشته،بیتاب.
چشمان من روشن از برقِ بیمعنایِ نور،
انگار در زندانِ این شهرِ مجازی،مسحور.
تو،
گرفتار یه چت،با استیکرهای بیجواب،در حسرتِ یک واژهی پنهان،
غرقِ خواب.انگار سکوتی سنگین در صفحهها جاریست،
این ارتباطِ تهی،
پر از معنایِ واهی ست.
#احمدپایمرد
هکشده در نئون،با پیکسلهای بیخواب،
در بستر سردِ صفحهها گم گشته،بیتاب.
چشمان من روشن از برقِ بیمعنایِ نور،
انگار در زندانِ این شهرِ مجازی،مسحور.
تو،
گرفتار یه چت،با استیکرهای بیجواب،در حسرتِ یک واژهی پنهان،
غرقِ خواب.انگار سکوتی سنگین در صفحهها جاریست،
این ارتباطِ تهی،
پر از معنایِ واهی ست.
#احمدپایمرد
August 15, 2025 at 4:22 AM
پیکسلهای دعا،در ساحلِ گلیچ.
معبدِ رندوم،با موجهای اعتراف.
خرچنگهای کد،در غروبِ 404،
رستگاریِ تکه تکه.
#احمدپایمرد
معبدِ رندوم،با موجهای اعتراف.
خرچنگهای کد،در غروبِ 404،
رستگاریِ تکه تکه.
#احمدپایمرد
August 14, 2025 at 3:26 PM
پیکسلهای دعا،در ساحلِ گلیچ.
معبدِ رندوم،با موجهای اعتراف.
خرچنگهای کد،در غروبِ 404،
رستگاریِ تکه تکه.
#احمدپایمرد
معبدِ رندوم،با موجهای اعتراف.
خرچنگهای کد،در غروبِ 404،
رستگاریِ تکه تکه.
#احمدپایمرد
شب پردهای سیاه بردلم کشید،
دلتنگ تو بودم،اما جز خیالت،هیچچیز
در آغوشم نلغزید.
سایهات روی دیوارهای ترکخوردهی ذهنم رقصید،
و من،با انگشتان سرد،
هوای نبودنت را لمس کردم.
ستارهها خاموش،و ماه، خجالتزده ازاین همه تنهایی.
دلم یک گوشه کزکرد،
و اشک،
تنها مهمان این شب شد.
#احمدپایمرد
#پنجشنبه_بی_او
دلتنگ تو بودم،اما جز خیالت،هیچچیز
در آغوشم نلغزید.
سایهات روی دیوارهای ترکخوردهی ذهنم رقصید،
و من،با انگشتان سرد،
هوای نبودنت را لمس کردم.
ستارهها خاموش،و ماه، خجالتزده ازاین همه تنهایی.
دلم یک گوشه کزکرد،
و اشک،
تنها مهمان این شب شد.
#احمدپایمرد
#پنجشنبه_بی_او
August 14, 2025 at 1:58 PM
شب پردهای سیاه بردلم کشید،
دلتنگ تو بودم،اما جز خیالت،هیچچیز
در آغوشم نلغزید.
سایهات روی دیوارهای ترکخوردهی ذهنم رقصید،
و من،با انگشتان سرد،
هوای نبودنت را لمس کردم.
ستارهها خاموش،و ماه، خجالتزده ازاین همه تنهایی.
دلم یک گوشه کزکرد،
و اشک،
تنها مهمان این شب شد.
#احمدپایمرد
#پنجشنبه_بی_او
دلتنگ تو بودم،اما جز خیالت،هیچچیز
در آغوشم نلغزید.
سایهات روی دیوارهای ترکخوردهی ذهنم رقصید،
و من،با انگشتان سرد،
هوای نبودنت را لمس کردم.
ستارهها خاموش،و ماه، خجالتزده ازاین همه تنهایی.
دلم یک گوشه کزکرد،
و اشک،
تنها مهمان این شب شد.
#احمدپایمرد
#پنجشنبه_بی_او
August 14, 2025 at 1:40 PM
ما،
در دو سوی یک تنهاییِ واحد ایستادهایم.
یکی با کفشهایش،
دیگری با نفسهایش...
و هر دو،
به نبودن هم عادت میکنیم.
این تلخترین پیروزیست.
#احمدپایمرد
در دو سوی یک تنهاییِ واحد ایستادهایم.
یکی با کفشهایش،
دیگری با نفسهایش...
و هر دو،
به نبودن هم عادت میکنیم.
این تلخترین پیروزیست.
#احمدپایمرد
August 11, 2025 at 1:03 PM
ما،
در دو سوی یک تنهاییِ واحد ایستادهایم.
یکی با کفشهایش،
دیگری با نفسهایش...
و هر دو،
به نبودن هم عادت میکنیم.
این تلخترین پیروزیست.
#احمدپایمرد
در دو سوی یک تنهاییِ واحد ایستادهایم.
یکی با کفشهایش،
دیگری با نفسهایش...
و هر دو،
به نبودن هم عادت میکنیم.
این تلخترین پیروزیست.
#احمدپایمرد
August 11, 2025 at 3:30 AM
August 11, 2025 at 2:50 AM
August 10, 2025 at 3:47 PM
August 10, 2025 at 9:15 AM
باد،
آهسته پرده را میلرزاند.
انگار کسی میخواهد چیزی بگوید.
اما،
فقط سکوت است که در فنجان تهنشین شده.
#احمدپایمرد
آهسته پرده را میلرزاند.
انگار کسی میخواهد چیزی بگوید.
اما،
فقط سکوت است که در فنجان تهنشین شده.
#احمدپایمرد
August 10, 2025 at 3:41 AM
باد،
آهسته پرده را میلرزاند.
انگار کسی میخواهد چیزی بگوید.
اما،
فقط سکوت است که در فنجان تهنشین شده.
#احمدپایمرد
آهسته پرده را میلرزاند.
انگار کسی میخواهد چیزی بگوید.
اما،
فقط سکوت است که در فنجان تهنشین شده.
#احمدپایمرد
August 8, 2025 at 3:27 AM
August 7, 2025 at 2:55 PM
August 6, 2025 at 4:48 AM
July 30, 2025 at 4:57 PM
July 30, 2025 at 4:45 PM
July 30, 2025 at 8:32 AM
July 30, 2025 at 5:04 AM