جهانِ مَن
banner
it1.bsky.social
جهانِ مَن
@it1.bsky.social
120 followers 9 following 73 posts
«زندان است، جهانِ من بی او.»
Posts Media Videos Starter Packs
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است

#اخوان_ثالث
می‌سوزد و همچنان هوادار
می‌میرد و همچنان دعاگوست

- سعدی.
#جَهانِ_مَن

مادر ♡
چگونه می‌خواهی حجم اندوهم را تخمین بزنم؟ اندوهم چون کودکی‌ست، که هر روز زیباتر می‌شود و بزرگ‌تر.

-نزار‌قبانی

#جَهانِ_مَن
تو همان ماده تاریکی هستی که گرانش نگاهت، کیهان وجودم را سرپا نگه می‌دارد؛ بی تو، جهانم از هم می‌پاشد.

#جَهانِ_مَن
چون سایه‌ام امید وصالت نمی‌رود
افتاده‌ام ز پا و خیال تو می‌کنم..

#صائب_تبریزی
انجا که سخن باز میماند موسیقی آغاز میشود...
وقت آن شد که ز دل صبر به در آید صائب
تا چه رای آورد آن دلبر دانا روزی

صائب تبریزی
Reposted by جهانِ مَن
زن وقتی از درد لبریز می‌شود،موهایش را از ته می‌زند،گویی گذشته را قیچی می‌کند. موها خاطرات را حمل می‌کنند،لمس‌ها،شکست‌ها،روزهای رفته.

این بریدن،عصیانی بی‌کلام است؛جنگی نه با کسی،بلکه با سنگینی آن‌چه بر دوشش مانده.با هر تارِ افتاده،انگار باری سبک‌تر می‌شود،گرچه درد هنوز در اعماق باقی است.
وسعت‌هایی بی‌کران، روشن و خاموش، در زیر چنگال کبوتران
مهیا برای ورود او، که دچار خاموشی عظیم گشته است.

#جَهانِ_مَن
تا آن‌جا که از هیچ هم کمتر برجای ماند، حتی خود من.
و آن‌گاه، تنها، تهی محض بود.

اکنون باید به ژرفنای درون پناه ببریم،
با تمام لحظه‌های نیامده و جاهای رفته در پیشِ روی؛
ژرف‌تر، در آن بدویتی که دیگر نه زمین وجود دارد و نه سرافکندگی.
تا آن جا که هنوز کرانه های بکر گسترده‌اند،
همه چیز نابود شده است، نخستین‌شان شعر،
سپس خواب، و بعد هم روز،
و بعد هرچه به‌جا مانده از روز،
و آن‌ها که متعلق‌اند به شب.
آن‌گاه که دیگر
چیزی برای نابود شدن نماند،
چیزهای بیشتری نابود شدند، و باز هم بیشتر

#اینگه_بورگ_باخمن
#جَهانِ_مَن
بر بحرِ خروشان دلِ ما را صفاست
این زورقِ کوچک همه جامِ بقاست

در سینهٔ دریا چو ره می‌سپرم
بر وسعتِ گیتی نگاهی رواست

#جَهانِ_مَن
"Sur mes cahiers d’écolier
Sur mon pupitre et les arbres
Sur le sable sur la neige
J’écris ton nom"

"بر دفترهای مدرسه‌ام
بر میز و بر درختان
بر شن‌ها و برف‌ها
نامت را می‌نویسم"

#PaulÉluard

#جَهانِ_مَن
زندگی رسم خوشایندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرشی دارد اندازه عشق

زندگی چیزی نیست که

لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود

#سهراب_سپهری

#جَهانِ_مَن
عاقبت
همه‌ي ما
زير اين خاک
آرام خواهيم گرفت
ما
که روي آن
دمي به همديگر
مجال آرامش نداديم

#آنا_آخماتووا

#جَهانِ_مَن

«زندگی به هیچ‌وجه بی‌معنی نیست.
ما خودمان باید به آن معنا بدهیم،
وگرنه در میان تاریکی گم می‌شویم.»

#کامو

#جَهانِ_مَن
ای کاش که جای آرمیدن بودی

یا این ره دور را رسیدن بودی

کاش از پی صد هزار سال از دل خاک

چون سبزه امید بر دمیدن بودی

#خیام
#جَهانِ_مَن

جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است
هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق

#حافظ
#جَهانِ_مَن
تلاش برای نور همچون جستجوی بی‌پایان در دل تاریکی است که هر گام، مرا بیشتر به حفره‌ای عمیق‌تر می‌برد. ترس دارم که در پایان، این راه بی‌ثمر بوده و در برابر سیاهی تسلیم شوم.

#جَهانِ_مَن
بادی که در زمانه بسی شمع‌ها بِکُشت

هم بر چراغدان شما نیز بگذرد

#سیف_فرغانی
#جَهانِ_مَن
من در بیان وصف تو حیران بمانده‌ام

حدیست حسن را و تو از حد گذشته‌ای

#سعدی

#جَهانِ_مَن
میان طوفان درد که چون سایه‌ای سنگین بر وجودم گسترده بود،گام نهادم.در تاریکی سرگردان،که هرگام چون باری جان‌فرسا بردوشم می‌نهاد.اکنون،از دل همان سیاهی،نوری برخاسته ومرا تسخیر می‌کند،باچشمانی که به تیرگی عادت کرده،عظمت کوچک‌ترین لذت رادرمیابم،ازآن سرشار شوم،گویی هرلحظه نور،پاسخ به هزاران زمستان بی‌پایان است.
بانو

ماتیک مشکی ات را بزن

بیا برای بوسه هایمان

عزا بگیریم

#جَهانِ_مَن
بر کوزه‌گری پریر کردم گذری،
از خاک همی‌نمود هر دَم هنری؛

من دیدم اگر ندید هر بی‌بصری،
خاک پدرم در کف هر کوزه‌گری.

#خیام

#جَهانِ_مَن