@sefidbarfi.bsky.social
فرزندانم خیلی حرف برای زدن دارن 🤪🥰
December 16, 2025 at 7:15 AM
فرزندانم خیلی حرف برای زدن دارن 🤪🥰
شاید بگین چرا فردا؟ چرا امشب نه؟ چون بچه، چون خستگی و شراب زیاد، چون شبکاری با بچهداری جور درنمیاد.
December 15, 2025 at 6:18 PM
شاید بگین چرا فردا؟ چرا امشب نه؟ چون بچه، چون خستگی و شراب زیاد، چون شبکاری با بچهداری جور درنمیاد.
اینم بگم و برم
امروز بالاخره فصل اول رو کلید زدم. برنامهریزی کردم، لیست رفرانس فصل رو آماده کردم، نوشتم هر زیرعنوانی سوالش چیه، و خلاصه آمادهم که فردا صبح برم بشینم پشت میز و بنویسم.
امروز بالاخره فصل اول رو کلید زدم. برنامهریزی کردم، لیست رفرانس فصل رو آماده کردم، نوشتم هر زیرعنوانی سوالش چیه، و خلاصه آمادهم که فردا صبح برم بشینم پشت میز و بنویسم.
December 15, 2025 at 6:18 PM
اینم بگم و برم
امروز بالاخره فصل اول رو کلید زدم. برنامهریزی کردم، لیست رفرانس فصل رو آماده کردم، نوشتم هر زیرعنوانی سوالش چیه، و خلاصه آمادهم که فردا صبح برم بشینم پشت میز و بنویسم.
امروز بالاخره فصل اول رو کلید زدم. برنامهریزی کردم، لیست رفرانس فصل رو آماده کردم، نوشتم هر زیرعنوانی سوالش چیه، و خلاصه آمادهم که فردا صبح برم بشینم پشت میز و بنویسم.
امروز یکی از استادا اسمم رو اشتباه گفت. بعدش کلی معذرتخواهی کرد. گفتم نه بابا اشکال نداره منم اسم شماها رو هی اشتباه یادم میمونه. واقعیت هم همینه.
December 15, 2025 at 6:10 PM
امروز یکی از استادا اسمم رو اشتباه گفت. بعدش کلی معذرتخواهی کرد. گفتم نه بابا اشکال نداره منم اسم شماها رو هی اشتباه یادم میمونه. واقعیت هم همینه.
توی تختن و بزرگه داره برای کوچیکه کتاب میخونه. کتاب درباره پاپانوئله و اینکه چطوری توی شومینه جا میشه.
December 15, 2025 at 6:07 PM
توی تختن و بزرگه داره برای کوچیکه کتاب میخونه. کتاب درباره پاپانوئله و اینکه چطوری توی شومینه جا میشه.
در صندوق نامه رو باز کردم و تصدیق رانندگی رویت شد 🥳💃
December 15, 2025 at 4:41 PM
در صندوق نامه رو باز کردم و تصدیق رانندگی رویت شد 🥳💃
مسیج زدم به مدرسه آموزش عربی و پیشاسمنویسی کردم. 🤭
December 12, 2025 at 3:31 PM
مسیج زدم به مدرسه آموزش عربی و پیشاسمنویسی کردم. 🤭
صدام درنمیاد دیگه :)
امروز موندم خونه یکم استراحت، یکم صحبت با مامانم، و چند ساعت مرتب و تمیز کردن خانه، هنوزم شبیه آشیانه کلاغه خانه قشنگم.
امروز موندم خونه یکم استراحت، یکم صحبت با مامانم، و چند ساعت مرتب و تمیز کردن خانه، هنوزم شبیه آشیانه کلاغه خانه قشنگم.
December 11, 2025 at 3:25 PM
صدام درنمیاد دیگه :)
امروز موندم خونه یکم استراحت، یکم صحبت با مامانم، و چند ساعت مرتب و تمیز کردن خانه، هنوزم شبیه آشیانه کلاغه خانه قشنگم.
امروز موندم خونه یکم استراحت، یکم صحبت با مامانم، و چند ساعت مرتب و تمیز کردن خانه، هنوزم شبیه آشیانه کلاغه خانه قشنگم.
خیلی مریضم و انقدر که همش هزاران کار هست وقت نمیکنم استراحت کنم و هی بدتر میشم. امشب بچه بهم گفت مامان چرا صدات انقدر عجیب شده؟ صداش ترس داشت. گفتم نترس ننه فقط خیلی مریضم.
December 10, 2025 at 8:27 PM
خیلی مریضم و انقدر که همش هزاران کار هست وقت نمیکنم استراحت کنم و هی بدتر میشم. امشب بچه بهم گفت مامان چرا صدات انقدر عجیب شده؟ صداش ترس داشت. گفتم نترس ننه فقط خیلی مریضم.
وای دیر میرسم دنبال بچهم. اه که چقدر گیجم.
November 28, 2025 at 3:34 PM
وای دیر میرسم دنبال بچهم. اه که چقدر گیجم.
دارم کظم غیض میکنم نبینم به این معلم عبری که کنارم نشسته.
November 28, 2025 at 2:26 PM
دارم کظم غیض میکنم نبینم به این معلم عبری که کنارم نشسته.
صبح ساعت شش و نیم بیدار شدم قهوهم رو در آرامش بخورم. جفتشون بیدار شدن دنبال من اومدن توی آشپزخونه.
November 28, 2025 at 6:05 AM
صبح ساعت شش و نیم بیدار شدم قهوهم رو در آرامش بخورم. جفتشون بیدار شدن دنبال من اومدن توی آشپزخونه.
دیشب ساعت هشت و نیم خوابم برد. صبح که بیدار شدم واقعا حس خوبی داشتم. حقیقتا سن و بچه بنیان آدم رو عوض میکنه.
November 20, 2025 at 7:12 AM
دیشب ساعت هشت و نیم خوابم برد. صبح که بیدار شدم واقعا حس خوبی داشتم. حقیقتا سن و بچه بنیان آدم رو عوض میکنه.
امروز تا ۹ صبح خوابیدم. واقعا هر چند وقت یک بار احتیاج به یک صبح کند و آهسته دارم.
November 19, 2025 at 1:00 PM
امروز تا ۹ صبح خوابیدم. واقعا هر چند وقت یک بار احتیاج به یک صبح کند و آهسته دارم.
پشت در کلاس آواز بچک.
November 19, 2025 at 12:58 PM
پشت در کلاس آواز بچک.
کنسرتش بد نبود ولی مالی هم نبود. دو تا لیوان آبجو خوردم. دارم برمقگردم خونه چون خوابم میاد.
November 18, 2025 at 9:34 PM
کنسرتش بد نبود ولی مالی هم نبود. دو تا لیوان آبجو خوردم. دارم برمقگردم خونه چون خوابم میاد.
امشب با دوستم میرم بیرون و باز بچه گریه کرد. عصبانی شدم. الان توی مترو هستم و دارم عذاب وجدان تناول میکنم. خسته شدم واقعا.
November 18, 2025 at 7:07 PM
امشب با دوستم میرم بیرون و باز بچه گریه کرد. عصبانی شدم. الان توی مترو هستم و دارم عذاب وجدان تناول میکنم. خسته شدم واقعا.
بهترین مراقبت پوستی خواب خوبه. دو شبه بد میخوابم و امروز پوستم شبیه موکت شده.
November 18, 2025 at 5:33 PM
بهترین مراقبت پوستی خواب خوبه. دو شبه بد میخوابم و امروز پوستم شبیه موکت شده.
کلاس این بچه تمام شه برم خونه. خستهم چقدر.
November 18, 2025 at 5:32 PM
کلاس این بچه تمام شه برم خونه. خستهم چقدر.
فهمیدم استادم چرا جواب ایمیلم رو نداده. از دست خودم عصبانیم.
November 17, 2025 at 7:16 AM
فهمیدم استادم چرا جواب ایمیلم رو نداده. از دست خودم عصبانیم.
حال شهرام ناظری دارم امروز.
خیلی وقته گوش ندادم. اصلا نمیدونم کجاست. یادمه نمیاد چاووش شماره چند بود. اونی که داستان یوسف رو میخوند از ابتهاج، و اون روش گمونم سیما بینا بود.
خیلی وقته گوش ندادم. اصلا نمیدونم کجاست. یادمه نمیاد چاووش شماره چند بود. اونی که داستان یوسف رو میخوند از ابتهاج، و اون روش گمونم سیما بینا بود.
November 17, 2025 at 7:16 AM
حال شهرام ناظری دارم امروز.
خیلی وقته گوش ندادم. اصلا نمیدونم کجاست. یادمه نمیاد چاووش شماره چند بود. اونی که داستان یوسف رو میخوند از ابتهاج، و اون روش گمونم سیما بینا بود.
خیلی وقته گوش ندادم. اصلا نمیدونم کجاست. یادمه نمیاد چاووش شماره چند بود. اونی که داستان یوسف رو میخوند از ابتهاج، و اون روش گمونم سیما بینا بود.
این خواب پریشب با اینکه کلا دیروزم رو تباه کرد، ولی چشمم رو به روی یک چیزایی باز کرد. ماجرا اینه که الان میدونم کجای کارم میلنگه. ولی توان تغییر ندارم.
November 15, 2025 at 3:43 PM
این خواب پریشب با اینکه کلا دیروزم رو تباه کرد، ولی چشمم رو به روی یک چیزایی باز کرد. ماجرا اینه که الان میدونم کجای کارم میلنگه. ولی توان تغییر ندارم.
Reposted
یه مدل بلاهت و سفاهت و کمهوشی هست که مردا میتانن داشته باشن و باهاش خیلی هم خوب و خوش زندگی کنن بدون این که دچار مشکل خاصی بشن
November 15, 2025 at 12:21 PM
یه مدل بلاهت و سفاهت و کمهوشی هست که مردا میتانن داشته باشن و باهاش خیلی هم خوب و خوش زندگی کنن بدون این که دچار مشکل خاصی بشن
مامان یکی از شاگردهام اومده میگه با بچهها بامداد خمار و شعر مهدی سهیلی بخون اینا چیه میخونی باهاشون زده میشن.
November 12, 2025 at 5:28 PM
مامان یکی از شاگردهام اومده میگه با بچهها بامداد خمار و شعر مهدی سهیلی بخون اینا چیه میخونی باهاشون زده میشن.
بچه رو بردم با خودم سمینار. بعدم نشستیم جلوی کلیسا نهار خوردیم.
November 12, 2025 at 11:46 AM
بچه رو بردم با خودم سمینار. بعدم نشستیم جلوی کلیسا نهار خوردیم.