که نه دوست داره توش بمونه و نه ازش بیرون بیاد.
نامعلوم و خیره به قطرههای بارون روی شیشه…
که نه دوست داره توش بمونه و نه ازش بیرون بیاد.
نامعلوم و خیره به قطرههای بارون روی شیشه…
بغض میکنم و میرم لباس میخرم.
بهخودکشی فکر میکنم و برنامه مهمونی میریزم.
زندگی جذابیه :)
بغض میکنم و میرم لباس میخرم.
بهخودکشی فکر میکنم و برنامه مهمونی میریزم.
زندگی جذابیه :)
بعد یه شب که زود میای از دلشون دربیاری٬ میبینی اونا رفتن بیرون و تا دوی صبح هم برنمیگردن.
بعد یه شب که زود میای از دلشون دربیاری٬ میبینی اونا رفتن بیرون و تا دوی صبح هم برنمیگردن.
اون مهربون و نرم بود و بغلش امن بود. دارم لحظه شماری میکنم که شب دوباره برم توی بغلش.
#تختنازنینم ☹️
اون مهربون و نرم بود و بغلش امن بود. دارم لحظه شماری میکنم که شب دوباره برم توی بغلش.
#تختنازنینم ☹️
صبح یار مریضم رو بردم درمانگاه، اونجا همه مردها زیر سرم بودن.
صبح یار مریضم رو بردم درمانگاه، اونجا همه مردها زیر سرم بودن.
و اخلاق روزهای اولش تنگ شده…
و اخلاق روزهای اولش تنگ شده…