مثکه همه دارن میان اینور ، قفل نداره؟

دلم دستای مادرجونمو میخواد

یه ربع دیه با مشاورم جلسه دارم، میخوام برم بهش بگم هیچکدوم از کارایی که گفتی رو نکردم، دوشنبه با استادم جلسه دازم، میخوام برم بهش بگم هیچکاری نکردم. پس فردا باید کار تحویل بدم برا مصاحبه، میخوام ایمیل بزنم بگم هیچکاری نکردم. نکردم اقا نکردم نکردم

کاش میشد اینور دیگه مث اونور نباشه. از سانسور کردن خودمم خسته ام

خسته ام. ازینجا بودنم خسته ام، ازونجا نبودنم خسته ام. از آوارگی، ار التماس، از دوییدن، از تنهایی، از بی ثباتی، از دربدری، از ندونستن، از نتونستن. خسته ام اقا خسته

تولد مامانم پیشش نیستم، انقدر دلم میخواد اون لپاشو بگیرم محکممم ماچش کنم، سرمو بذارم رو پاش، یکم دلم اروم بگیره… ای وای.. ای وای..

اومدم بشینم رو صندلی قطار، دختره یهو گفت عه عه نشین زیرت عنه! برگشتم دیدم یه خورده خاک گلدون ریخته رو صندلی:| بابا دختر سکته زدم!

به توییت های بلو اسکای چی میگن؟ اینجا چی کردیم ینی ؟ :))

اولین توییت امو یادمه.. اولین بلواسکای توییت و نمیدونم یادم بمونه یا نه