میدونید دقبقا حس اون بچه رو داشتم که میگفت کبوترم مرد
سگ من نبود اما عمیقا دوسش داشتم حس قدرت داشتم وقتی کنارش بودم مهربونیش به هیکل بزرگش نمیخورد یه ابریشم با قدرت فولاد
میدونم دنیای دیگه ای نیست اما کاش بود و باز میدیدمش باز سر توپش با هم میجنگیدیم
میدونید دقبقا حس اون بچه رو داشتم که میگفت کبوترم مرد
سگ من نبود اما عمیقا دوسش داشتم حس قدرت داشتم وقتی کنارش بودم مهربونیش به هیکل بزرگش نمیخورد یه ابریشم با قدرت فولاد
میدونم دنیای دیگه ای نیست اما کاش بود و باز میدیدمش باز سر توپش با هم میجنگیدیم
انقد شلوغ بود مردم مونده بودن برای ساعت ها انتظار
انقد شلوغ بود مردم مونده بودن برای ساعت ها انتظار