banner
maastvapiaz.bsky.social
@maastvapiaz.bsky.social
دوپامین و آدرنالین و سروتونین همه با هم بالا اومدن وقتی این پسره رو دیدم.
July 12, 2025 at 10:01 PM
وای کراش سابقم می‌بینه کله‌م کیریه مثل سابق نمیاد صحبت‌ کنه و‌ آرومم کنه. هرچی می‌کشیم از شماستاا آقاا. هم‌ من آنلاینم هم تو، ولی غرورت آنلاین‌تره.
July 5, 2025 at 10:17 AM
بعضی وقتا مثل الان هم می‌گم کاش ۱۴۰۱ نمی‌ترسیدم و موقیعتش فراهم می‌شد که همونجوری که می‌خواستم، برم و احتمالاً کشته شم. چون اون خیلی مرگ باافتخاری می‌تونست باشه در حالی که الان هرکاری کنم یکم بزدلانه به نظر میاد.
July 5, 2025 at 10:00 AM
یه جنگ و یه شبه پنیک اتک رو گذروندم و هنوووز برنگشتم به سیگار. اوف بابا تو دیگه خیلی جدی گرفتی همه‌چی رو مبینا خانم.
July 5, 2025 at 9:37 AM
یعنی هر فاکینگ دفعه، هر-فاکینگ-دفعه برمی‌گردم اینجا یه گه جدید به تروماهام اضافه می‌کنن. قشنگ دیگه نا ندارم و هنوز حدوداً ۲ ماه دیگه مونده از این عذاب اجباری. بدبختی اینه چندتا قرص دیگه خوردم و حوصله‌ی تداخلشون با پوکساید رو ندارم وگرنه الان انقدر مضطرب ننشسته بودم اینجا تایپ کنم.
July 5, 2025 at 9:34 AM
مامان افسرده‌م تقریباً برای اولین بار بهم گفت دوستت دارم (توی پیام خشک ولی خب). داداشم که توی پروسه‌ی ریکاوریه رو از راه دور خوشحال کردم و خندید. با دوست‌هایی که خیلی وقت بود اینترکشن درستی نداشتم حرف زدم و فهمیدم هنوز هم دوستم دارن. در نتیجه‌ی تمام اینها بعد از مدت‌ها گریه کردم.
May 12, 2025 at 10:55 PM
یه حس وسط‌بازی گهی دارم واسه خودم که در کنار اینکه سوسایدالم، نمی‌خوام علائمی ازش رو نشون بدم و بذارم اتفاق بیفتن که راه رو برای برگشتن به زندگی عادی برام سخت‌ کنن. مثلاً اقدام ناموفق یا سلف‌هارم یا عوض کردن روتین زندگیم و روابطم با بقیه یا درس نخوندن. چون می‌دونم انجام یکیشون هم کافیه برای قطعی شدنش.
May 12, 2025 at 9:10 PM
این کسکش‌ها تا سابقه‌ی مشروط شدن یا اقدام به ﷼ ناموفق نداشته باشی جدیت نمی‌گیرن و فکر‌ نمی‌کنن آنچنان نیازمند توجه ویژه‌شون هستی.
May 7, 2025 at 10:00 PM
در همین لحظه هم‌اتاقیم اون ورژن قدیمی همراه با کلی نویزِ سلطان قلب‌ها رو گذاشت، خواننده شروع نکرده بود که اون یکی هم‌اتاقیم پرسید دورچیه؟
May 1, 2025 at 10:07 PM
یه دونه دیگه عکس AI generated برای انفجار بندر فاصله دارم با دیوونه شدن.
April 29, 2025 at 6:40 PM
من واقعاً ناراحت می‌شم بقیه رو با اینکه "دوباره افسردگی/اضطراب فلجم کرد" و "دوباره ورزش رو ول کردم" و "دوباره دارم زیاد سیگار می‌کشم" و کلاً نشونه‌های بی‌عرزگیم اذیت کنم ولی واقعاً بدشانسم که اینجوری می‌شه‌. نمی‌خوام اینجوری شه ولی بدشانسم.
April 20, 2025 at 7:24 PM
دوباره همون پام که ترم اول آسیب دید و توی گچ رفت آسیب دیده. فقط می‌خوام زار بزنم.
April 20, 2025 at 6:33 PM
دوستم برده بودتم تو نمازی می‌چرخوندم، داشتم فکر می‌کردم یه روزی واسه سوساید احتمالش هست بیارنم اورژانس اینجا زیر دست خودش. کیرم تو مغزم که دیدن نمازی رو با سوساید مرتبط می‌کنه.
April 20, 2025 at 6:04 PM
این هفته خیلی یهویی سنگین شد همین الان می‌خوام برم زیر پتو تا چهارشنبه در نیام.
April 19, 2025 at 3:53 PM
قدرت تاب‌آوریم در مقابل بعضی رفتارا که باعث می‌شن عنم بگیره انقدری عجیبه که باید مورد بررسی علمی قرار بگیره و رساله روش نوشته بشه.
April 17, 2025 at 5:58 PM
روانشناس اولیه که علائم و افکارم رو پرسید و پرونده رو تشکیل داد گفت بنظرم حتماً باید دارو بگیری. قشنگ دارم پیش‌بینی می‌کنم قراره تو یه سراشیبی جدید برم. فقط امیدوارم تا دفعه‌ی بعدی که برمی‌گردم خونه جواب داده باشن و به گا تر از قبل نرم.
April 16, 2025 at 8:44 PM
بابام بهم می‌گفت من می‌دونم که تو می‌تونی و روم نمی‌شد بهش بگم همون بگا دادن‌های تو توی بچگیم بود که باعث شده من نیازمند به شنیدن همچین چیزی باشم و تو این وضعیت باشم. مقصرش همه‌تونین وگرنه من اینی که هستم نشده بودم.
April 11, 2025 at 7:20 PM
به احتمال زیاد این اضطرابم دیگه مثل قبلاً‌ها قابل کنترل نباشه و محبور باشم خودم رو به دوا درمون ببندم.
April 10, 2025 at 8:48 PM
هفته‌ی بعد به نفعشه خوب بگذره وگرنه خون من گردنشه (گه می‌خورم فقط نهایتاً گریه کنم).
April 10, 2025 at 8:46 PM
مطمئنم جدی کل تعطیلات رو با مشکل خواب و اضطراب و حالت تهوع بگذرونم. همه‌ش به لطف این محیط هست. چه شهر، چه خونه و چه اتاقم که همه‌شون الان خیلی خیلی بهتر از سال‌های قبل که می‌تونستم تحملشون کنم شدن ولی انگار من عوض شدم‌.
March 22, 2025 at 11:24 PM
بعد از اسفند ۹۹ این تخخخخمی‌ترییییین اسفندیه که دارم می‌گذرونم. اون یکی به عید هم کشید و خودم و دوستام رو به گا داد. این یکی هم احتمالا همین می‌شه.
March 17, 2025 at 12:41 AM
جدی دلم می‌خواد مثل این هنری‌ها تو یه شهر دیگه خونه یکی از دوستام تلپ شم، معتاد یه دراگ ارزون بشم، یه کار جنرال تمام‌وقت داشته باشم و دانشگاه رو انصراف داده باشم یا اخراج شده باشم. تنها راهی که می‌شه ربطی به این شهر و خونه نداشته باشم و حداقل یه آرامش توهمی داشته باشم (وقتایی که دراگ می‌زنم) همینه.
March 15, 2025 at 7:47 PM
برای اولین باره که می‌خوام به مامان یا بابام زنگ بزنم و زار بزنم و بگم هر کاری کنم خودم و اونا بیشتر هی اذیت می‌شیم. نمی‌دونم چه گهی بخورم ولی این رو می‌دونم که تقریباً هر سناریوی ممکن و هر گهی که بخورم به یه طریقی زندگیم رو خراب‌تر می‌کنه.
March 8, 2025 at 1:13 AM
از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون، اگه این قضیه درست نشه خیلی سوسایدال‌ می‌شم و یه عمق جدید و عمیق‌تری از بدبختی و افسردگی رو باز می‌کنم برای خودم.
March 8, 2025 at 12:27 AM
من واقعاً نمی‌دونم الکی حساس شدم یا واقعاً جدیداً دارم زیاد بولی می‌شم. =((((
March 7, 2025 at 12:17 AM