خنوخ 🗝
banner
mahazoldyck.bsky.social
خنوخ 🗝
@mahazoldyck.bsky.social
همه کارهای جهان را در است
مگر مرگ کانرا دری دیگر است
اینقدر حرص ندید. یک متر برف در یزد و سیل در مناطق کویری بعد از یک سال نباریدن بارون اصلن جای خوشحالی نداره. نشان تشدید تغییرات اقلیمی و آینده‌ای به مراتب بدتره.
به زودی جنگهای تمام عیار بر سر منابع‌ آب علنی‌تر می‌شه و دنیا از اینی که هست هم وحشت‌ناک‌تر.
December 22, 2025 at 7:48 AM
من در تمام‌زندگیم هیچ قصد پول جمع کردن و هدف فیلان نداشتم. الان واقعا خیلی راسخ می‌خوام پول جمع کنم یه هتل متروکه خارج از شهر در یک کشور ترجیحا بی جمعیت ابتیاع کنم. غیر از خودم که آدم نیستم چهار عضو غیر آدم هم در اونجا خواهند بود. طبیعتا اگه قادرید اینو بخونید، ورود شما ممنوعه.
December 15, 2025 at 8:55 AM
«ر» منو گذاشته توی رودربایستی که چندتا فایل صوتی یک دوست نزدیکش که از این (به قول سوزان روشن) «اسپیریچال»طور هاست و به ملت درمانهای ماورایی با کمک انرژی‌های کهکشانی و فیلان می‌ده رو ادیت کنم. از من انکار از این دوستم قسم و آیه. گفت طرف حاضره یک جلسه رایگاه «تتا هیلینگم» کنه 🙄
خدایا منقرض کن دیگه اه
November 28, 2025 at 1:42 AM
چقدر همه توی ایران وسط حرفشون انگلیسی میاد. دیگه با زن‌عموی هفتاد و پنج ساله‌م که حرف می‌زدم صدام دراومد و با تعجب به روش آوردم وسط حرفاش انگلیسی داره. گفت والا من عادی حرف می‌زنم اما تو شبیه بیست سال پیش‌ها حرف می‌زنی.
بعد گفت «ایشالا بیای ایران اوکی می‌شه حرف زدنت»
November 27, 2025 at 5:21 AM
Reposted by خنوخ 🗝
فقط این گوزوهای مشغول در رسانه‌های جریان اصلی و دولت‌های غربی که دو سال تمام نسل‌کشی رو تماشا و حمایت کردن و الان ناگهان می‌خوان با مخالفت با گرسنگی دادن به فلسطینی‌ها خودشون رو تطهیر کنن و برای خودشون اعتبار و مدال شجاعت تهیه کنن و بگن ما از اول مخالف نسل‌کشی بودیم. کاش بمیرید همه‌تون از دم و با زجر.
August 26, 2025 at 9:45 AM
Reposted by خنوخ 🗝
یکی از بعدازظهرهای آخر زیر درخت گردو دراز کشیده بودم، آفتاب تند تابستون از لای برگها رد می‌شد و هزار سایه‌ی سبز می‌دیدم و بی‌نهایت نور و کلاغ و گاهی صدای جنگنده و پهباد و انفجار پدافند. یک حس مبهم از آرامش طبیعت و ویرانی و خسران آدمیزاد داشتم و با خودم فکر کردم یک چیزی برای همیشه درونم تغییر کرده./
July 8, 2025 at 7:36 PM
وقتی جنگ تحمیلی اول تموم شد من حدودا نُه ساله بودم. در موشکباران تهران (۱۳۶۵) همه‌ش نگران بودم موشک یک‌جوری بخوره که بقیه بمیرند من من زنده بمونم. ترسم از این بود.
در جنگ تحمیلی دوم دور از خانواده بودم و با خبر مرگ هر کدوم از مردمم احساس می‌کردم موشک جوری خورده که خانواده‌ام کشته شدند اما من نه.
یکی از بعدازظهرهای آخر زیر درخت گردو دراز کشیده بودم، آفتاب تند تابستون از لای برگها رد می‌شد و هزار سایه‌ی سبز می‌دیدم و بی‌نهایت نور و کلاغ و گاهی صدای جنگنده و پهباد و انفجار پدافند. یک حس مبهم از آرامش طبیعت و ویرانی و خسران آدمیزاد داشتم و با خودم فکر کردم یک چیزی برای همیشه درونم تغییر کرده./
July 8, 2025 at 9:54 PM
فیکول که بود و چه کرد؟
(۲.۵ نمره)
July 2, 2025 at 10:30 PM
- آمریکا و غرب: درصد حرامی بودن ۹۰ بوی تعفن ۱۰۰
-اشغالگران فلسطین زیر عنوان جعلی اسرائیل: درصد حرامی بودن ۹۹.۹ بوی تعفن ۱۰۰
اپوزسیون خارج‌نشین فارسی‌زبان: درصد حرامی بودن ۱۰۰ بوی تعفن ۱۰۰
June 30, 2025 at 4:01 AM
Reposted by خنوخ 🗝
یعنی جنگ یک طرف، تحمل پفیوزی و حماقت برخی از هموطنان یک طرف. 😑
June 13, 2025 at 3:37 AM
❤️
June 14, 2025 at 12:05 AM
مرگ بر وجود متعفن رژیم قومی نژادی اسرائیل.
مرگ و نیستی ذلت بر اسرائیل.
همینطور کثافت‌های بی‌همه چیزی که در داخل هورا می‌کشند و از فضولات اسرائیل می‌خورند از همه کثیفترند.
تف.
June 13, 2025 at 1:52 AM
یادش بخیر در شش ماهگی با کارل آشنا شدم. آشناییمون از یه کافه شروع شد.

*اگه احمقین و نمی‌دونیین، منظورم کارل مارکسه. من فامیلی اینا رو نمی‌گم بس که صمیمی‌ام🙄
وای یاد بابام افتادم که از سه سالگی ما رو با صمد آشنا کرد😁
May 11, 2025 at 6:22 PM
طراحان کفش وقتی به یه طرح فوق‌العاده راحت و بی‌اذیت از کفش می‌رسند یهو چشماشون قرمز می‌شه و از دهنشون آتش بیرون می‌زنه و با خنده‌های شیطانی دور هم جمع می‌شن تا مطمئن بشن کفش اونقدر زشت باشه که راحتیش کوفتمون بشه.
May 3, 2025 at 5:24 PM
/ این خط \ اینم نشون x که اینجا هر روز بیشتر شبیه همون گهی خواهد شد که در توییتر شاهد بودیم. جماعت پُر بو ریختن اینجا دارن می‌گن پیف پیف اونجا چه بویی می‌داد.
یه ضرب‌المثل اقیانوسی هست که می‌گه توالت همونجاست که گه توش باشه ؛)
March 11, 2025 at 10:37 PM
سپهسالار ابی ملک مگه کار و زندگی نداره؟ اه 🙄
March 5, 2025 at 6:02 AM
ای سپه‌سالارِ ابی‌ملک، ماچ بر تو ؛)
March 2, 2025 at 2:39 AM
از لحاظ روحی نیاز دارم یه شوهر انتلکت مثل ابراهیم داشته باشم
از لحاظ روحی نیاز دارم با ابی‌ملک به زمین فلسطینیان مراجعت کنم.
February 20, 2025 at 8:34 PM
بازم یه پیرزن چادری یه چیزی گفت افتادین به مسخره کردن در حالی که توی این شرایط (و همه‌ی دیگر شرایط) شما فقط باید در حال انقلاب کردن باشید. باز «حواس‌هاتون پرت شد» که.
یه چند روز حواستون رو جمع کنید خب :)
البته اون پیرزن حتما پروژه‌ی آخوندهاست وگرنه که شما بی‌نقصید.
February 18, 2025 at 1:03 AM
جای یه شبکه‌ی اجتماعی خالیه که سردرش نوشته باشه ورود بولی‌گران خود مظلوم پندار توییتر و آتئیست‌های مومن ممنوع
February 7, 2025 at 8:31 AM
ای ناعزیزانی که دارید اینجا از بولی شدن و رانده شدنتون از توییتر می‌نالید، بابا توییتر در اصل خود شمایید. شما خرد خرد درش تعریف کردید که «یه آدم توییتری چه مشخصاتی داره» شما همچون خری دانا (چنانکه هنوز هم هستید) اونقدر در همه‌ی تپه‌های توییتر ریدید که حالا برای خودتونم قابل تنفس نیست.
January 27, 2025 at 11:39 PM
یه چیزی هم که مشاهده شده تغییرات شگرف (و گاهی کم‌حافظه شدن) کاربران توییتر به محض ورود به آسمان اینک قهوه‌ای‌ست. مورد داشتیم در توییتر وجیترین بوده و برای بی‌جان شدن پشه‌ای که به شیشه‌ی ماشین خورده بود شیوه سر می‌داده اما توی آسمان قهوه‌ای عکس استیک می‌ذاره و از مزه‌ش تعریف می‌کنه.
January 27, 2025 at 11:34 PM
در آسمون آبی (که با سرعت رو به قهوه‌ای شدن می‌ره) شاهد حضور روز افزون خران دانایی هستیم که خودشون بولی‌گران خفن توتیترند و اینجا چس‌ناله می‌کنند که توی توییتر بولی شدیم.
جای دوری نمی‌ره‌ها، حداقل با خودتون صادق باشید
January 27, 2025 at 11:30 PM
واقعا خجالت نمی‌کشید م می‌کنید؟ خ کنید بجاش 🙄
December 13, 2024 at 10:21 PM