Kav, in search of the lost coping mechanism, again
@rkave.bsky.social
/kɒːvɛ'jø/
[همان]
not interested
[همان]
not interested
از دیروز تا دیری تعطیلیم. برنامه؟ چاپ، دوختودوز، ساختن شیرینی، و سروکلّه با بالیبار.
December 20, 2025 at 11:13 AM
از دیروز تا دیری تعطیلیم. برنامه؟ چاپ، دوختودوز، ساختن شیرینی، و سروکلّه با بالیبار.
شما یادتون نمیاد قرار بود کدوم کارهای دوستام (ترجمه، تألیف، غیره) رو بگم این دوستم از ایران برام بیاره؟
نام تمامی گلها را [و دستهایی را که فشردهام] برای تو در اینجا نَنوشتهام. از اینجا که عقل ندارم، حافظه هم هیچ، پس ناراحتم.
نام تمامی گلها را [و دستهایی را که فشردهام] برای تو در اینجا نَنوشتهام. از اینجا که عقل ندارم، حافظه هم هیچ، پس ناراحتم.
December 20, 2025 at 11:10 AM
شما یادتون نمیاد قرار بود کدوم کارهای دوستام (ترجمه، تألیف، غیره) رو بگم این دوستم از ایران برام بیاره؟
نام تمامی گلها را [و دستهایی را که فشردهام] برای تو در اینجا نَنوشتهام. از اینجا که عقل ندارم، حافظه هم هیچ، پس ناراحتم.
نام تمامی گلها را [و دستهایی را که فشردهام] برای تو در اینجا نَنوشتهام. از اینجا که عقل ندارم، حافظه هم هیچ، پس ناراحتم.
محبّت، ای همیشه سیوسهسالهٔ عزیز، قریب سه ساله که نیستی و فکر کردن به نبودنت قلب رو از سردی حسرت بیشتر میسوزونه تا از داغی خشم. و بذار بگم کاش که اینطور نبود.
تولدت مبارک زن صاف و جسور، ای آدم درست. 🎈🖤
تولدت مبارک زن صاف و جسور، ای آدم درست. 🎈🖤
November 3, 2025 at 7:54 PM
محبّت، ای همیشه سیوسهسالهٔ عزیز، قریب سه ساله که نیستی و فکر کردن به نبودنت قلب رو از سردی حسرت بیشتر میسوزونه تا از داغی خشم. و بذار بگم کاش که اینطور نبود.
تولدت مبارک زن صاف و جسور، ای آدم درست. 🎈🖤
تولدت مبارک زن صاف و جسور، ای آدم درست. 🎈🖤
امروز مثلاً، از خونه کار میکردم. قبل ظهر وسط کار رفتم هندزفریم رو که دیشب توی بار گم کرده بودم ردیابی کنم. در کمال ناباروری پیدا شد. برگشتم یه ساعتی کار کردم رفتم بیمارستان به نوبتم برسم، از اون طرف رفتم خریــــد و برگشتم شروع کیک کردم به کیک درست کردن. الان تازه اسکلتش تموم شد. تزئین فردا.
ددلاین؟ 🦥
ددلاین؟ 🦥
September 13, 2025 at 12:09 AM
امروز مثلاً، از خونه کار میکردم. قبل ظهر وسط کار رفتم هندزفریم رو که دیشب توی بار گم کرده بودم ردیابی کنم. در کمال ناباروری پیدا شد. برگشتم یه ساعتی کار کردم رفتم بیمارستان به نوبتم برسم، از اون طرف رفتم خریــــد و برگشتم شروع کیک کردم به کیک درست کردن. الان تازه اسکلتش تموم شد. تزئین فردا.
ددلاین؟ 🦥
ددلاین؟ 🦥
هربار که بهش فکر میکنم که این زن انقدر امسال اضطراب و سختی کشید، توی این تنهاییمون و با صد تا مشکل دیگه، بعد این همه صبوری کرد و قوی بود، اونم وقتی که هیچکدوم از آدمای نزدیکمون تو ایران نمیدونستن و حتی دورادور نمیتونست مراقبت و پروای عاطفی بیشتری که سزاوار بود رو بگیره، نمیتونم جلوی گریهم رو بگیرم.
September 11, 2025 at 3:27 PM
هربار که بهش فکر میکنم که این زن انقدر امسال اضطراب و سختی کشید، توی این تنهاییمون و با صد تا مشکل دیگه، بعد این همه صبوری کرد و قوی بود، اونم وقتی که هیچکدوم از آدمای نزدیکمون تو ایران نمیدونستن و حتی دورادور نمیتونست مراقبت و پروای عاطفی بیشتری که سزاوار بود رو بگیره، نمیتونم جلوی گریهم رو بگیرم.
نتیجه بعد یه عمر و صد رخداد عجیب، در ضمنیّت یقهٔ دو-وضعیتی و چاک ادایی کنار کمر 🪡🧵 😬🫢
September 7, 2025 at 12:07 PM
نتیجه بعد یه عمر و صد رخداد عجیب، در ضمنیّت یقهٔ دو-وضعیتی و چاک ادایی کنار کمر 🪡🧵 😬🫢
ترسان و نامطمئن برنامه داریم تعطیلات سال نوی اشتباه رو بریم ایران. هنوز صددرصد نیست، ولی وقتی بهش فکر میکنم واقعاً بعد پنج سال اضطراب مواجهه دارم از دیدن آدمهای زندگیم.
اگه ببینم we are already no longer related چی؟
اگه ببینم we are already no longer related چی؟
September 3, 2025 at 10:10 AM
ترسان و نامطمئن برنامه داریم تعطیلات سال نوی اشتباه رو بریم ایران. هنوز صددرصد نیست، ولی وقتی بهش فکر میکنم واقعاً بعد پنج سال اضطراب مواجهه دارم از دیدن آدمهای زندگیم.
اگه ببینم we are already no longer related چی؟
اگه ببینم we are already no longer related چی؟
امشب این موجود قشنگ افسارش رو در دهان گرفته بود خودش در کمال ادب و وقار جلوتر از آدمش میرفت. خیلی خر وقشنگ بود. 🐕
August 31, 2025 at 9:16 PM
امشب این موجود قشنگ افسارش رو در دهان گرفته بود خودش در کمال ادب و وقار جلوتر از آدمش میرفت. خیلی خر وقشنگ بود. 🐕
۱.۱. ددلاین داخلی ۱۵ روز جلوتره.
۱.۲. به مدیرم گفتم بقیهٔ تسکهام رو میذارم روی پاوز.
۱.۲. به مدیرم گفتم بقیهٔ تسکهام رو میذارم روی پاوز.
میزان پیشرفت روزانه: ۰.۵ درصد.
ددلاین: ۶۰ روز.
نمیرسم.
ددلاین: ۶۰ روز.
نمیرسم.
August 31, 2025 at 3:31 PM
۱.۱. ددلاین داخلی ۱۵ روز جلوتره.
۱.۲. به مدیرم گفتم بقیهٔ تسکهام رو میذارم روی پاوز.
۱.۲. به مدیرم گفتم بقیهٔ تسکهام رو میذارم روی پاوز.
داستان معروفی توی خانوادهٔ کوچیک ما هست که مربوط به خبر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ـه و اینکه خواهرم اومده بالای سر من که طفل خردی بودم و گفته ‹داداشی، جنگم تموم شد، دیگه لازم نیست وقتی بزرگ شدی بری جبهه› و راستش اصلاً برای من داستان ناجالب و ناآرومکنندهایه. جای باز کردن کانتکست نیست اینجا.
حالا جنگ زشت اخیر که
حالا جنگ زشت اخیر که
خواهرم عکس یه کاسهٔ شیشهای قدیمی رو برام فرستید و من نمیدونستم چه واکنشی نشون بدم. چیزهای قدیمی زندگیم، زندگیمون، دلم رو ناآروم میکنند. نوستالژی در وجودم اسباب رفلاکس میشه، دوست دارم با یه چیزی این اسید سوزاننده رو بدم برگرده پایین. براش نوشتم ‹اِ :) این چند سالشه›، که مطلوب باشم، و
August 24, 2025 at 7:25 PM
داستان معروفی توی خانوادهٔ کوچیک ما هست که مربوط به خبر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ـه و اینکه خواهرم اومده بالای سر من که طفل خردی بودم و گفته ‹داداشی، جنگم تموم شد، دیگه لازم نیست وقتی بزرگ شدی بری جبهه› و راستش اصلاً برای من داستان ناجالب و ناآرومکنندهایه. جای باز کردن کانتکست نیست اینجا.
حالا جنگ زشت اخیر که
حالا جنگ زشت اخیر که
پنج سال قابل اجرا حکم گرفت. اتهام، همون همیشگی.
برای تکمیل پکیج امروز فهمیدم که کازینم توی روزهای ابتدایی حمله از طرف سپاه بازداشت شده و هنوز در بازداشته.
August 24, 2025 at 7:07 PM
پنج سال قابل اجرا حکم گرفت. اتهام، همون همیشگی.
من میدونم یه روز سهو و خطاهای نگارشنیم میکُشندم. که کاش. 🙌🏻
August 24, 2025 at 6:56 PM
من میدونم یه روز سهو و خطاهای نگارشنیم میکُشندم. که کاش. 🙌🏻
فردخت بعنوان یه «برنامهکن» سه سطح برنامه میریزه، انفرادی و ادوانتوریستی، دو نفره و نیمهادوانتوریستی، جمعی و لش و گشادی (چون دوستای لش و چیزی داریم). الآنم رفته یه هایک طولانی تنهایی چهار روزه در بریتانی فرانسه. من و دوستامون همگی کشتهٔ برنامههای عجیبی ایم ایم که این زن میچینه و انجامشون هم میده.
August 24, 2025 at 6:46 PM
فردخت بعنوان یه «برنامهکن» سه سطح برنامه میریزه، انفرادی و ادوانتوریستی، دو نفره و نیمهادوانتوریستی، جمعی و لش و گشادی (چون دوستای لش و چیزی داریم). الآنم رفته یه هایک طولانی تنهایی چهار روزه در بریتانی فرانسه. من و دوستامون همگی کشتهٔ برنامههای عجیبی ایم ایم که این زن میچینه و انجامشون هم میده.
بهش میگم این سفر پاریس به من خیلی خوش گذشت، از همیشه بیشتر. میگه جدی؟ هیچ به قیافهت نمیخورد.
خب این بخاطر مدارج عرفانه. 🙄 👾
خب این بخاطر مدارج عرفانه. 🙄 👾
August 4, 2025 at 7:43 AM
بهش میگم این سفر پاریس به من خیلی خوش گذشت، از همیشه بیشتر. میگه جدی؟ هیچ به قیافهت نمیخورد.
خب این بخاطر مدارج عرفانه. 🙄 👾
خب این بخاطر مدارج عرفانه. 🙄 👾
میزان پیشرفت روزانه: ۰.۵ درصد.
ددلاین: ۶۰ روز.
نمیرسم.
ددلاین: ۶۰ روز.
نمیرسم.
July 28, 2025 at 11:38 AM
میزان پیشرفت روزانه: ۰.۵ درصد.
ددلاین: ۶۰ روز.
نمیرسم.
ددلاین: ۶۰ روز.
نمیرسم.
دارم اولین پیراهنم رو میدوزم. 😎
درزی شدم!
درزی شدم!
July 27, 2025 at 11:48 AM
دارم اولین پیراهنم رو میدوزم. 😎
درزی شدم!
درزی شدم!
به ایمیل دادم از نُه نفر مجموع مخاطبین و رونویسها شیش نفر مرخصی بودن.
شما واسه کی کار میکنی سر سیاه تابستونی؟
شما واسه کی کار میکنی سر سیاه تابستونی؟
July 25, 2025 at 2:59 PM
به ایمیل دادم از نُه نفر مجموع مخاطبین و رونویسها شیش نفر مرخصی بودن.
شما واسه کی کار میکنی سر سیاه تابستونی؟
شما واسه کی کار میکنی سر سیاه تابستونی؟
یهیدفعه تموم شدم. خالی از عاطفه و پر از سردرد.
July 23, 2025 at 1:43 PM
یهیدفعه تموم شدم. خالی از عاطفه و پر از سردرد.
آیا این همکار ریسیست و عجیبم من رو تاب میاره؟ (نه من اونو)
July 23, 2025 at 1:42 PM
آیا این همکار ریسیست و عجیبم من رو تاب میاره؟ (نه من اونو)
پریروز اینا پلیس بلژیک دو عضو بریگاد گیواتی اسرائیل رو که پرچم این گروه نظامی درگیر در ویرانسازی غزه و نسلکشی رو همراه داشتند در فستیوال موسیقی تومارولند به ظن جنایت جنگی بازداشت و بازجویی کرده.
بعد ایرانی اینجا چیکار کرده؟ فرداش در تومارولند پرچم اسرائیل هوا کرده.
بعد ایرانی اینجا چیکار کرده؟ فرداش در تومارولند پرچم اسرائیل هوا کرده.
July 22, 2025 at 8:10 PM
پریروز اینا پلیس بلژیک دو عضو بریگاد گیواتی اسرائیل رو که پرچم این گروه نظامی درگیر در ویرانسازی غزه و نسلکشی رو همراه داشتند در فستیوال موسیقی تومارولند به ظن جنایت جنگی بازداشت و بازجویی کرده.
بعد ایرانی اینجا چیکار کرده؟ فرداش در تومارولند پرچم اسرائیل هوا کرده.
بعد ایرانی اینجا چیکار کرده؟ فرداش در تومارولند پرچم اسرائیل هوا کرده.
یه چیزکیک بزرگ ساختم، ولی هیشکی تو شهر نبود دعوتش کنیم دور هم بخوریم و الان قراره دو تایی در معیت گلهای داوودی چیزکیکبترکیم. همه رفتن خنـتهفیستن و حواشی.
July 21, 2025 at 3:17 PM
یه چیزکیک بزرگ ساختم، ولی هیشکی تو شهر نبود دعوتش کنیم دور هم بخوریم و الان قراره دو تایی در معیت گلهای داوودی چیزکیکبترکیم. همه رفتن خنـتهفیستن و حواشی.
گمشده در اکسلشیتها اسم جدیدمه.
July 18, 2025 at 6:17 AM
گمشده در اکسلشیتها اسم جدیدمه.
عکس یه کاربری رو دیدم اینجا که توی یه میدون توی شهر ماست، با آبجوی یه بروئری معروف همین شهر. :) برام بامزه بود.
July 17, 2025 at 8:43 PM
عکس یه کاربری رو دیدم اینجا که توی یه میدون توی شهر ماست، با آبجوی یه بروئری معروف همین شهر. :) برام بامزه بود.
همکارم بهم میگه کِیوْ. بعد چون فقط موقع خدافزی اسمم رو صدا میکنه هیچ موقع فرصت نکردم اصلاحش کنم. 🥲 👾
July 15, 2025 at 11:04 AM
همکارم بهم میگه کِیوْ. بعد چون فقط موقع خدافزی اسمم رو صدا میکنه هیچ موقع فرصت نکردم اصلاحش کنم. 🥲 👾
دارم رولت خامهای میسازم. ولی چون نتونستم از قبل مطمئن باشم که در این وضع موفق میشم درستش کنم یا نه، اونایی که قرار بود با هم بخوریمشون رو خبر میکنم که فردا بعد کار بیان. 🍥 (ئیموجی تسامحی)
July 13, 2025 at 2:58 PM
دارم رولت خامهای میسازم. ولی چون نتونستم از قبل مطمئن باشم که در این وضع موفق میشم درستش کنم یا نه، اونایی که قرار بود با هم بخوریمشون رو خبر میکنم که فردا بعد کار بیان. 🍥 (ئیموجی تسامحی)