خوشا باد نوشین ایران زمین
که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی
که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی
چه ساده داشت مرا هم بلندقد میکرد
چه ساده داشت مرا هم بلندقد میکرد
پرکشان تا بینشانهای عشق
گفتمت افتاده در پای عشق
زندگیست رویای زیبای عشق…
پرکشان تا بینشانهای عشق
گفتمت افتاده در پای عشق
زندگیست رویای زیبای عشق…
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
سلامتی 🥃
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
سلامتی 🥃
ستایش خرد را به از راه داد
ستایش خرد را به از راه داد
تا میان خلق کم کردی وقار خویش را
ما صلاح خویشتن در بینوایی دیدهایم
هر کسی گو مصلحت بینند کار خویش را
یکم اردیبهشت بزرگداشت استاد سخن
تا میان خلق کم کردی وقار خویش را
ما صلاح خویشتن در بینوایی دیدهایم
هر کسی گو مصلحت بینند کار خویش را
یکم اردیبهشت بزرگداشت استاد سخن
سنجد
سبزه
سمنو
سرکه
سیب
سیر
سماق
هر چی سین داره که نمیذارند.
فلسفه داره.
سنجد
سبزه
سمنو
سرکه
سیب
سیر
سماق
هر چی سین داره که نمیذارند.
فلسفه داره.
خیلی
خیلی
همان که هنوز منتظر ماست..
با خنده گفت از میان نرگسهای شادابش
دستهای بردارم برایمان.
گفتم نه، حالا نه خاله جان..
جادهها کش آمدهاند.
نمیدانی که، تو کجا نرگسها کجا..
آنها تا به تو برسند جانشان بالا میآید..
صبر حالیشان نمیشود
جانشان لطیف است طاقت دوری ندارند،
میمیرند.
زه.ره..
همان که هنوز منتظر ماست..
با خنده گفت از میان نرگسهای شادابش
دستهای بردارم برایمان.
گفتم نه، حالا نه خاله جان..
جادهها کش آمدهاند.
نمیدانی که، تو کجا نرگسها کجا..
آنها تا به تو برسند جانشان بالا میآید..
صبر حالیشان نمیشود
جانشان لطیف است طاقت دوری ندارند،
میمیرند.
زه.ره..
کور، کور رو پیدا میکنه،
آب گندیده هم گودال رو
کور، کور رو پیدا میکنه،
آب گندیده هم گودال رو
به خزانی که گذشت؟
به بهاری که نبود؟
به امیدی که کنون رفته به باد؟
یا به عهدی که دگررفت ز یاد؟
به چه می اندیشی؟
به دوچشمی که توراهیچ ندید؟
به دودستی که تو را هیچ نخواست؟
به رفیقی که غبارغمت ازچهره نرفت؟
یابه قلبی که برایت سخن ازعشق نگفت؟
به خزانی که گذشت؟
به بهاری که نبود؟
به امیدی که کنون رفته به باد؟
یا به عهدی که دگررفت ز یاد؟
به چه می اندیشی؟
به دوچشمی که توراهیچ ندید؟
به دودستی که تو را هیچ نخواست؟
به رفیقی که غبارغمت ازچهره نرفت؟
یابه قلبی که برایت سخن ازعشق نگفت؟
جگر خويش خورد هر كه حجابى دارد
جگر خويش خورد هر كه حجابى دارد
کیوسه در حاشیه این کاغذ نوشته است سال ۱۲۱۷ در گوانگجو چین با ۳ فرد خارجی ملاقات کردم و از آنها خواستم که به خط خود چیزی برایم بنویسند آنها این دستخط را نوشتند (۱)👇
کیوسه در حاشیه این کاغذ نوشته است سال ۱۲۱۷ در گوانگجو چین با ۳ فرد خارجی ملاقات کردم و از آنها خواستم که به خط خود چیزی برایم بنویسند آنها این دستخط را نوشتند (۱)👇