teal
almost-e.bsky.social
teal
@almost-e.bsky.social
آره. برای زایمان.
December 20, 2025 at 3:09 AM
با دو نفر دیگه هم حرف زدم.
الان بین دو تا از چهار تا موندم. این دو تا چیزایی که گفتن خیلی شبیه بود. یکیشون بیشتر و روراست‌تر بیزینسی بود حرفاش. هی اینجوری بود تو که benefit رو داری همه‌ش رو استفاده کن دیگه. واقعا نمیدونم چرا این یکم رفت رو اعصابم. اون یکی هم همین بالایی.
December 20, 2025 at 12:11 AM
آره. درسته. من یک قسمت از مغزم هی میخواد نپذیره انگار که انقدر راحت میتونن.
December 20, 2025 at 12:05 AM
با یکی دیگه حرف زدم. خیلی باحوصله بود و یه سری جزئیاتی که نگرانش بودم رو توضیح داد. به نظر هم یکم flexibleتر بود. ولی نمیدونم چرا حداقل ده بار گفت I'm deeply educated در همه‌چی.
December 17, 2025 at 7:14 PM
شرقی شاد. نزدیک‌های صبح، خسته ولی بیدار، نشسته پشت میز آشپزخونه با کیسه‌ی خالی نون و ظرف خالی hummus.
December 17, 2025 at 11:25 AM
سنش زیاد بود. گفتم سلام. گفت سلام. من یه پدربزرگم. نوه‌‌م اون‌ور وایساده. هواپیمای اسباب‌بازیش رو انداخته رو سقف شما و گیر کرده. میشه کمک کنین بیاریمش پایین.
گفتم من که الان نمیتونم. اگه دیرتر بیاین خوب میشه. دستش رو برا high five برد بالا. نوه‌ش هم اون‌ور خندید.
من داشتم فکر می‌کردم چرا انقدر می‌ترسم.
December 17, 2025 at 2:04 AM